بهار اورین
مقدمه
در آستانەی یکسالگی جنبش»ژن ژیان آزادی» در ایران و شرق کردستان قرار داریم. جنبشی خودویژە که پایەهای استبداد دینی و دیکتاتوری مذهبی در ایران را متزلزل و فضای سیاسی و اجتماعی جامعەی ایران را متحول و خصلتی همه شمول کسب کرد. این جنبش که با پیشاهنگی زنان آغاز شد و با حضور خلقهای فرودست ایران استمرار یافت، خیابان را به سنگر مبارزه و مکانی جهت مخالفت جمعی تبدیل کرد و ترسی که رژیم ایران سالها از طریق وحشت آفرینی و خشونت ایجاد نموده بود را فروریخت و به خشمی جهت مقابله با حاکمیت موجود تبدیل و پیوند عمیقی میان تمامی خلقهای تحت ستم حکومت ایران و به ویژە زنان حول تجارب ستم و تبعیض ایجاد نمود. از سوی دیگر زن محور بودن این جنبش خصلتی متفاوت به آن بخشید و موجب به چالش کشیده شدن قواعد و قوانین و خطوط ترسیم شده پیرامون زنان گشت که بر روند پیشروی آن فاکتوری تعیین کننده است و زنان با عبور از این خطوط وارد مرحلەی جدیدی از مبارزات خود شدند که با مبارزات خلقهای تحت ستم درهم تنیده است و پیروزی و مقاومت هر یک بر دیگری تاثیرگذار و الهام بخش است.
زمینه ـ های بروز جنبش»ژن ژیان آزادی»
جامعەی ایران قرنهاست تحت استبداد قرار دارد و حاکمیت با بهرەگیری از ایدئولوژی دین و مذهب مشروعیت خود را امری بدیهی و الهی قلمداد کرده و این استبدادمنشی را به اشکال و از طریق ابزارهای متفاوت تکثیر و بازتولید کرده است و در چهل سال اخیر با تشدید سرکوب و خشونت بر جامعەی ایران خیمه زده است. لذا شدت خشونت و کشتار بیرحمانه بیش از همه در کردستان و بلوچستان انجام شده تا امید به آزادی و زندگی را در این مناطق ریشەکن کنند. از همان آغاز انقلاب موجی از وحشت و سرکوب در کردستان آغاز شد. فتوای لشکرکشی به کردستان و اعدامها و دستگیریهای گسترده که بدون هیچ دلیل روشنی صورت گرفته و توجیه مشخصی برای آن وجود ندارد تنها بخشی از سیاستهای نظامند حکومت ایران در این مناطق است. حکومت استبدادی ایران در طول این سالها با استفاده از واژەهای «اقدام علیه امنیت ملی و تجزیەطلبی» هر نوع کشتار و مرگ را در این مناطق مشروع جلوه داده و هر مطالبەی مردمی جهت آزادی و برابری را به این واژەها نسبت داده است. در کنار این وحشیگریها ممنوعیت زبان مادری، تحقیر فرهنگ و زبان خلقهای فرودست، فقدان آزادی بیان، فقر تحمیلی و بیکاری، تخریب و غارت منابع طبیعی کردستان و نابودی آن نمودی از یک نسلکشی گسترده است که سالهاست نه تنها در شرق کردستان بلکه در سایر بخشهای کردستان به شیوەای نظامند اعمال می شود. از سوی دیگر تخریب بافت اخلاقی و سیاسی کردستان یکی از اهداف همیشگی حاکمیت ایران بوده تا جامعەی کردستان را به مرز نابودی کشانده و به تسلیمیت وادارد. این سیاستها در ارتباط با بقا و ماندگاری حاکمیت است که بر پایەی ظلم و ویرانی بنا شده است. لذا در متن این تاریک اندیشی و ستم همواره جنبشهای رهاییبخش و آزادیخواه نیز رشد کردەاند. کردستان یکی از این مناطق است که موضع خود را از همان آغاز روزهای انقلاب نشان داده و به این حاکمیت «نه» گفته است. به همین دلیل دشمنی با کردها و محرومیت آنها نیز نشات گرفته از این موضع است. کردستان همواره زادگاه خیزشهای مردمی و انقلابی در برابر استعمارگری بوده است. یکی از جنبشهایی که در یکسال اخیر در شرق کردستان پاگرفت، جنبش «ژن ژیان آزادی» است که با قتل ژینا امینی، دختر جوان کرد سقزی آغاز گشت. آنچه طی مدت یکسال رخ داد جنبشی نیرومند و همراه با ابتکار عمل بود در برابر حاکمیتی که هیچ برنامەای برای پاسخ به خواستەها و مطالبات مردمی ندارد و پیداست مردم از نظام کنونی گذشتەاند و بیشتر تمرکز آنان فراتر از تغییرات سیاسی، تغییرات بنیادین اجتماعی و ذهنیتی است. به طور کلی انباشت نارضایتیهای عمومی، مرکزگرایی، نبود یک سیستم جایگزین اجتماعی و سیاسی متناسب با جامعه به همراه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی از عوامل اصلی در بروز جنبش«ژن ژیان آزادی» است.
عامل مهم دیگر در بروز جنبش «ژن ژیان آزادی» موقعیت و جایگاه زنان در ایران است. بدون تردید جامعەای که در آن زنان تحت سلطه قرار دارند حکایت از جامعەای دارد که با آزادی بیگانه شده است. «باید دقت فراوانی را به یکی از خصوصیات نهادینه شدەی جوامع متمدن معطوف ساخت. میتوان این مقوله را حالت مساعد بودن جامعه برای قدرت نیز نامید. به گونەای همانند شکل دهی مجدد به زنان بر مبنای سنت ضعیفه نمودن زن، قدرت نیز تا زمانی که جامعه را همانند زنان به ضعیفەای تبدیل نکند، نمیتواند از موجودیت خویش اطمینان حاصل نماید». (عبدالله اوجالان، مانیفست تمدن دموکراتیک) از دیدگاه اوجالان ضعیفەسازی بنیان همەی بردگیهاست و صرفا تداعیگر یک ویژگی بیولوژیک و طبیعی نیست و در ذات خود یک ویژگی اجتماعی است. بنابراین ضعیفگی زن به معنای سلب آزادی از او و در نهایت جامعەای ضعیفه است. حاکمیت زن ستیز ایران نیز با اعمال قدرت و ستم همواره در تلاش برای ابژەسازی زنان بوده است تا از طریق آن احساسات، عواطف، اذهان و بدنها را به انحصار خود درآورند. در واقع سلطه بر بدن لازمەی سلطه بر جامعه و بخشی از هویت حکومتهای توتالیتر است که بیشتر بر بدن زنان اعمال میشود. قانون«حجاب اجباری» یکی از قوانینی است که جهت کنترل بر بدن زنان وضع شده است. این قانون شکلی از یک انضباط سخت است که پیرامون زنان شکل گرفته و اجرای این قانون بر فرایند بازتولید خشونت، تعصب و جزم اندیشی تاثیر تعیین کنندەای داشته است. این قانون بنیان همەی اشکال ستم و تبعیض در ایران را فراهم نمود که در سالهای بعد از وضع این قانون، قوانین زن ستیز دیگری هم بر آن افزوده شد.
جنبش«ژن ژیان آزادی» فضایی برای زنان ایجاد نمود که از سلطه، محدودیتها و مرزهایی که نظم موجود برایشان تعیین کرده بود، خارج شوند و بدون وجود یک سازماندهی منسجم و علیرغم همەی سرکوبها و خشونت عریان، به همەی جامعه جسارت بخشیدند و همچنان به شیوەهای مختلف در میدان حضور دارند و به همه نشان دادند که حضور و سوژگی زنان برای انقلاب دارای اهمیتی کلیدی است. یکی از شیوەهای اعتراضی زنان برداشتن حجاب بود که ضربەی محکمی بر نظم ایدئولوژیک حاکمیت وارد ساخت. هر چند میتوان گفت برداشتن حجاب صرفا عملیاتی جهت کسب حق پوشش نیست و در کنار آن اعتراض و به چالش کشیدن همەی خطوط قرمز و قوانینی است که بر بدن، اراده و افکار زنان ترسیم شده است. در جنبشهای سالهای اخیر هم اعتراضات زنان نسبت به قوانین پوشش و به خصوص تحمیل حجاب اجباری وجود داشت لذا در جنبش«ژن ژیان آزادی» این مبارزات وارد مرحلەای گشت که نظام قادر به کنترل آن نیست و با توسل به خشونت و دستگیری توانایی بازگرداندن قوانین حجاب را از دست داده است. بنابراین جنبش «ژن ژیان آزادی» دستاوردهای اجتماعی، فرهنگی، هنری، ذهنیتی و معنوی بسیاری آفریده که با گذشت سالها نیز همچنان اهمیت آن حفظ خواهد شد. با وجود شکلگیری این جنبش حول اعتراض به حجاب اجباری و توقف خشونت علیه زنان در ادامه شاهد مطالبات و اهداف کلانتری بودیم که شامل به رسمیت شناختن حقوق خلقهای ایران است که سالها تحت ستم و تبعیض حاکمیت ایران قرار دارند. بنابراین نمی¬توان جنبش«ژن ژیان آزادی» را در چارچوبی محدود مورد ارزیابی قرار داد و با وجود برخی از دیدگاەها مبنی بر خاموشی و یا توقف این جنبش، با نظری بر سیر پیشرفت مبارزات مردمی میتوان گفت این جنبش دارای پتانسیلی است که به تمامی فروکش نخواهد شد بلکه وارد فاز دیگری از اعتراضات خواهد شد. تا زمانی که نظم مردسالاری زن ستیز مبتنی بر دشمنی با خلقها و ویرانی جامعه و طبیعت برقرار باشد، جامعه نیز هر زمان در راستای اعتراض به این نظم به شیوەهای مختلف قیام خواهد کرد و خیزش دوبارەی آن با جرقەی دیگری شعلەور خواهد شد.
مبارزات زنان خاورمیانه و نقش آن در دمکراتیزه کردن منطقه
مبارزات زنان در طول تاریخ نشان داده که در طی پروسەهای انقلابی و تحولات سیاسی و پس از آن، زنان به حاشیه رانده می¬شوند و با وجود تلاش و فداکاریهای آن، به خانەی اول بازمیگردند و این خطری است که همواره مبارزات زنان را تهدید میکند. لذا در روند جنبش«ژن ژیان آزادی» زنان با صراحت بر ماندگاری دستاوردها و ادامەی مبارزات پافشاری کردند. زنان با خشم انباشته شده از تبعیض سالها به رهبران اصلی این روند تبدیل شدند.
بدون تردید یکی از دستاوردهای مهم جنبش«ژن ژیان آزادی» برقراری یک اتحاد فراملی میان زنان بود. این جنبش بر مبارزات زنان در خاورمیانه نیز تاثیر پررنگی بر جای گذاشت. با توجه به جامعەشناختی این جغرافیا و پررنگ بودن تاثیرات دین، دولت و جنسیتگرایی که بر فرهنگ خاورمیانه حاکم است زنان به شکلی فعال در تحولات و اعتراضات سیاسی و اجتماعی ایفای نقش نمودند. از سوی دیگر قالبها و کلیشەهای جنسیتی که متاثر از تاثیر سنتگرایی و قوانین شرعی و مذهبی در این مناطق عمیق است، در طی این فرایند بسیاری از این قالبها و هنجارهای جنسیتی شکسته شد. نمونەی بارز آن برداشتن حجاب از سوی زنان و دختران در ایران بود که تقابلی رادیکال در برابر سیاست بدن است. مبارزات زنان کرد، فارس، بلوچ و عرب و ملیتهای دیگر که طی سالهای اخیر گسترش یافته تصویر دیگری از زنان خاورمیانه به نمایش گذاشته است. تصویری که زنان تنها در موقعیت فرودست و تحت ستم قرار ندارند بلکه از سوژگی و نیروی مبارزاتی و مقاومتی منسجمی برخوردارند که توانایی ایجاد تغییرات گسترده و سازندەای در منطقه را دارند. با وجود تلاشهای نظامند سیستمهای دیکتاتوری منطقه جهت به حاشیه راندن زنان و حفظ موقعیت آنان به عنوان شهروندان درجه چندم، باز هم زنان عرصەی مبارزه را ترک نکردند. زیرا در جغرافیای خاورمیانه سنت و فرهنگ نیرومندی از مبارزات زنان وجود دارد و تجارب غنی ای در هر یک از کشورها وجود دارد و با نظری کوتاه بر تاریخ جنبش زنان خواهیم دید که زنان همواره در خیزش¬های مردمی در برابر استعمار، اشغالگری و جنبشهای رهایی ملی حضوری تاثیرگذار داشتەاند. به ویژە جنبش آزادی زنان کرد با تجربەای بیش از چهل سال دارای اندوختەها و دستاوردهای ارزشمندی است که برای زنان دیگر هم مهم است. جنبشی که در متن آن در کنار مبارزه در برابر سیستم دولتی و نظام مردسالاری، در راستای آزادی زنان نیز سازماندهی و فعالیتهای نظری و اجتماعی گستردەای صورت گرفته است. زنان افغانی که تحت کنترل و ظلم مضاعف طالبان قرار دارند و در ماەهای اخیر با قوانین ارتجاعی تمامی عرصەهای زندگی بر آنان مسدود میشود از جنبش زنان ایران و شرق کردستان جسارت و الهام گرفته و با وجود شرایط سخت زندگی در هر فرصتی اعتراضات خود را نسبت به قوانین طالبان نشان دادند. قوانینی که تحت لوای اسلام مشروع و توجیەپذیر جلوه داده میشود و اغلب محصول عوامل اجتماعی و سیاسی است. بنابراین میتوان گفت در جغرافیای خاورمیانه، مبارزات زنان همواره دارای دشواریهای بسیاری بوده است. با وجود ارتقای سازماندهی زنان و توسعەی مبارزه، هنوز هم اشکال خشونت همچون کودک همسری، قتل ناموسی، شکنجه و نابرابری همچنان وجود دارد. به همین دلیل بایستی انقلاب، مبارزه و قیام در این جغرافیا روندی همیشگی و پویا باشد تا هم دستاوردهای کسب شده حفظ گردد و هم بر فرهنگ و قوانین زن ستیز غلبه شود.
نتیجه
بحرانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی قرن حاضر بیش از همه در جغرافیای خاورمیانه زیسته میشود که در بنیان آن شکستن ارزشهای انسانی و معیارهای اجتماعی نهفته که به عنوان بحران خاورمیانه ظهور کرده است. ساختار دولت-ملت که با واقعیات اجتماعی و فرهنگی این جغرافیا در تضاد است موجب تنش و درگیریهای همیشگی شده است. در چنین اوضاعی خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری نیاز به پروژەهایی جهت برونرفت از بحرانها دارد و این پروژەها و مدلها هنگامی پاسخگو خواهد بود که بر اساس واقعیات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی این منطقه باشد. در غیر این صورت راهکارهای مبتنی بر دیدگاه اوریانتالیستی(شرقشناسی) نه تنها کمکی به مردمان این جغرافیا نخواهد کرد بلکه بیش از پیش به مستعمرەسازی آن کمک خواهد نمود. اتکاء به دینامیسمهای درونی و بومی میتواند در بهبود شرایط کنونی و فراهم آوردن بسترهای دمکراتیزه نمودن آن یاریرسان باشد.
همانگونه که زنان«نخستین مستعمره» و قربانیان شکستهای جنسیتی در طول تاریخ بودەاند بایستی در مبارزات آزادیخواهانه نقش پررنگی ایفا نمایند که در سطح یک انتقام تاریخی باشد. آزادی بدنها، اراده و اذهان هنگامی امکانپذیر خواهد شد که یک نظم اجتماعی و سیاسی مبتنی بر آزادی زنان شکل گیرد که در آن مناسبات سلطه و تصرّف وجود نداشته باشد. انکار موجودیت زنان به نوعی نفی جامعه نیز میباشد و نبایست مسئلەی آزادی زنان را از مبارزات اجتماعی، سیاسی و مدنی مجزا بدانیم. به همین دلیل انقلاب اجتماعی با محوریت زنان به اندازه¬ی سیاسی بودن دارای ابعاد فرهنگی و ذهنیتی است و تا زمانیکه در جغرافیای خاورمیانه این انقلابها به موازات یکدیگر صورت نگیرد، نمیتوان از یک انقلاب واقعی سخن گفت؛ برای وقوع یک انقلاب نیاز به یک جهانبینی دموکراتیک وجود دارد که در آن زنان ارزشمند محسوب میشوند و بر پایەی چنین جهانبینی و فرهنگی میتوان به آزادی دست یافت. در سایەی این تغییر پارادایمی همه به این باور خواهند رسید که بدون رهایی زنان، رهایی خلقهای تحت ستم نیز امکانپذیر نخواهد بود. زیرا در این جغرافیا تمامی اشکال قدرت بر مبنای حاکمیت بر زن استوار شده است. در جنبش اخیر در ایران و شرق کردستان احزاب و جریانهای سیاسی از آزادی زنان و برابری میان زنان و مردان بسیار گفتند لذا اگر این گفتمان فقط در سطح شعار باقی بماند و به یک سیستم اجتماعی مبدل نگردد و افق جدیدی ترسیم ننماید، توانایی برساخت یک زندگی آزاد را نخواهد داشت. از سوی دیگر استمرار جنبش «ژن ژیان آزادی» از طریق یک سازماندهی نیرومند و خلاق میتواند در پیشبرد مبارزات دمکراتیک نه تنها در ایران و شرق کردستان بلکه بر سایر مناطق تحت استعمارگری نظام دولت-ملت تاثیرگذار باشد. در انتها میتوان گفت «ژن ژیان آزادی» جنبش بازپسگیری زندگیای است که پیرامون زنان به نابودی کشانده شده و تنها زنان خواهند توانست این انحطاط و نابودی را با مقاومت و مبارزه ریشەکن کنند.